Thursday, July 05, 2007

خاله جون زنم

رفته بوديم خونه خاله خانمم. شوهرش نبود. شب كه شد، رختخواب من و خانمم رو تو اتاق جداگانه اي انداخت و خانمم از خستگي راه خيلي زود خوابش برد. من درازكشيده بودم و چشمام داشت گرم مي شد. بعد از ربع ساعتي متوجه شدم در اتاق كمي رو هم رفت ، مثل اين كه كسي بخواد نور ما رو اذيت نكنه. كمي كنجكاو شدم. از لاي باز مانده در يه نگاهي كردم ديدم خاله رفت تو حموم. منم دوباره درازكشيدم. يه كمي دست به كيرم زدم و باهاش ور رفتم. سفت تو دستم بود. تكون تكونش مي دادم تا اينكه حسابي اومد بالا. يه نگاهي به زنم كردم ديدم خوابه و پاهاش رو جمع كرده تو شكمش و رون و شورتش پيداست. سفيد ونرم. آروم بلند شدم رفتم طرف رونش. داغ داغ بود. دلم مي خواست كسش پاره كنم. اما خواب بود. كيرم همين طور بالا بود و تكون كه مي خوردم بيشترحشري مي شدم. ديدم خاله ازحموم اومد بيرون. فقط تنشو شسته بود. خيلي سريع با يه حوله كوچيك كه دوركونش بسته بود رفت تو اتاق خودش. مثل يه نور بود. سفيد و سفيد و كمي هم چاق. آروم از اتاق رفتم بيرون. رخت خوابمو طوري درست كردم انگاري زيرش كسي خوابه. خانمم خوابش سبك بود. آروم در اتاق خاله رو بازكردم. ديدم يه آهي از ترس كشيد و رفت كناركمد كه بدنش كمتر پيدا باشه و دستش گرفت رو پستوناش. گفت: تويي؟ و تندتند نفس مي كشيد. چراغ اتاقش رو خاموش كردم و رفتم طرفش. گفت: مي خواي چكاركني؟ گفتم: هيچي. و بهش نزديكتر شدم، فقط يه خواهش دارم. گفت: نرگس (زنم) بيدار مي شه. گفتم: زود برمي گردم. ديگه نزديكش بودم. خنكي و طراوت تنشو حس مي كردم. حوله دوركس و كونش صورتي بود و رون هاي تپل و سفيدش چسبيده بود به هم. گفتم: فقط مي خوام ببوسمت. البته اگه اجازه بدي. چشماش آروم شد و نفسش بهتر مي اومد. يه كمي لبخند زد و ساكت بود. يه لحظه مثل اين كه ازش درخواست ازدواج كردم و منتظرجوابش بودم. يادم افتاد كه سكوت علامت رضاست. آروم با دو تا دستم صورتشوگرفتم. با شستم گونه هاشو نوازش مي كردم. مي دونستم هرچقدر بيشتر طولش بدم ، بيشترحشري ميشه ولي نه به اين زودي. صورتم رو بهش نزديك كردم. به چشماش كه بسته بود نگاه كردم. بهش گفتم: فوق العاده زيبايي ، لطيفي ، خوشگلي. و فقط لبخند رضايت مندي مي زد. آروم گونه هام رو به صورتش مالوندم. نرم و نرم. مي دونستم به اين زودي و سادگي نبايد بوسه را بگيرم و برگردم. همين كه صورتم به صورتش چسبيده بود. گفتم: دوستت دارم. عشق مني ، خيلي دلم مي خواست يه روز ، يه شب تنهايي با هم حرف بزنيم. و او فقط ساكت بود و چشماشو بسته بود. دو تا دستم رو پايين تر به سمت پهلوهاش آوردم. هيچي نگفت. آروم پهلوهاش مي مالوندم. چيزي نمونده بودكه بغلش كنم و هنوز زود بود. عزيزدلم. عشق من. دوباره ازش فاصله گرفتم. بهش نگاه كردم. اون هم نگاه كرد. گفتم: چشماتو ببند. و بست. بعدگفتم: بازكن. و اونم بازكرد. گفتم: وقتي چشماتو مي بندي چقدر زيبا ميشي وقتي بازشون مي كني ديوونم مي كني. هيچي نمي گفت. يه لحظه گفت: نرگس بيدارمي شه ها. دو تا دستم دوكمرش بردم و دوباره بهش نزديك شدم. آروم لب هامو به صورتش نزديك كردم. دهنم باز و با ولع تمام شروع كردم به خوردن گونه هاش. دستامو قفل كردم. و گردنشو مي خوردم. فقط چشماش بسته بود و كمي نفسش تند شد. شروع به خوردن گونه ديگش كردم. نفس هاي من هم تندشده بود. محكم فشارش دادم. و با صورتم نوازشش مي كردم. دستامو از پشت پايين تر آوردم و باهاش حرف مي زدم: خيلي مي خوامت. دوستت دارم. عشق مني. عزيزدلم. تا اين كه دقيقا دستام رو كونش بود. دوباره شروع كردم به خوردن صورتش. و با دو دست هم زمان كونشو مالش مي دادم. و برای اولين بار لبامو گذاشتم رو لباش. مثل ديوونه ها لباشو مي خوردم و اون فقط تندتند نفس مي كشيد. سرش روكمي به عقب و سينه رو به جلو داده بود و نفس هاي تند مي كشيد. يه مرتبه با دو تا دستش از پشت منو بغل كرد و چنگ زد تو موهام. من تمام گردنش رو مي خوردم. اومدم پايين تر و تندتند كونشو مي مالوندم. لبام رسيد به پستوناش. دهنم رو با همه قدرت بازكردم و پستونشو تا جا داشت تو دهن كردم و شروع كردم به خوردن. داشت مي لرزيد. گفت: بهتره بشينيم ، نمي تونم سرپا بايستم. خوابوندمش كف اتاق. حولش كامل باز شد و زيركونش قرارگرفت. دستاشو از هم باز کردم و پاهش رو كمي از زانو آورد بالا و من خود به خود وسط پاهاش قرارگرفتم. كيرم داشت منفجر مي شد. متورم و سياه شده بود. سر كيرم ورم سختي كرده بود و تمام مويرگ هاش رو مي شد ديد. باز حمله كردم به لباش. خوردم و خوردم. بعد پستوناش رو خوردم. دستمو گرفت و برد سمت كسش. شروع كردم به مالوندن كسش. مي مالوندم. فشار مي دادم. تندتند كسش مي لرزوندم. پاهاشو به پهلوهام فشار مي داد و باز هم شلشون مي كرد. من فقط پستون مي خوردم. وآه بلند مي كشيد. دست زدم پايين كسش ديدم خيس خيسه. دستم كامل خيس شده بود. روي پهلو برش گردوندم. يه پاش زير و يه پاش انداخت رو پهلوي من. شروع كردم به مالوندن روناش و ازش لب مي گرفتم. بهش گفتم: هميشه دلم مي خواست بكنمت. تشنه كست بودم. تشنه كس خيست. وكونشو مي مالوندم و لب مي گرفتم. انگشت بردم رو سوراخ كونش. خودشوكامل جمع كرد. بعد كه خوب مالوندم شلش كرد. آروم انگشتمو كردم توكونش. همين كه پستوناشو مك مي زدم كونش شل تر مي شد كه ديدم انگشتم كامل رفت توكونش. ضمن آه وناله كردن ، صداش با نفس زياد دم گوشم بود. گفت: كير مي خوام ، كير. و تندتند نفس مي كشيد. فقط منو بكن. خواهش مي كنم زودتر منو بكن. و پاهاشو كامل بازكرد. بلند شدم رو زانو و نگاهش كردم. به حالت التماس نگاه مي كردم. سرمو بردم طرف كس خيسش و مثل آدم تشنه گرماي تابستون رسيده باشه به يه چشمه خنك مي خوردم. و تمام دهنمو روي كسش مي مالوندم. چنگ مي زد تو موهام و سرمو به كسش فشار مي داد. مي گفت: بخورش. بخورش دارم ديوونه ميشم. كسمو بخور. بعد منو كشيد بالاتر. شروع كردم به خوردن لباش و پستوناش. - دارم مي ميرم. كير مي خوام. يه چيزي بكن توكسم. كير مي خوام. كيركلفت تو رو مي خوام. حمله كرد به كيرم. منو يه مرتبه خوابوند و شروع كرد به خوردن كيرم. باورم نمي شد كامل تو دهنش جا بگيره. گفتم الان خفه ميشه. ولي مدام درش مي آورد و مي خوردش و به من نگاه مي كرد. تخمامو ليس مي زد. و آروم گازشون گرفت. ترسيدم. دوباره خوابوندمش . ولي روي شكم. كامل خوابيدم روش. كيرم لاي شكاف كونش افتاده بود. نرم و لطيف. شروع كردم به لرزيدن و مالوندن. احساس مي كردم آبم داره مياد. با همه قدرت خودمو بهش مي مالوندم. و دستام داشتن كونشو دوتكه مي كردن و مي مالوندن. به زورخودشو برگردوند. كنارش درازكشيده بودم. پاهاش باز بود. دو زانو. من نگاش مي كردم. دهن و زبونم را به صورتش مي مالوندم. آروم انگشتموكردم توكسش. چند باركه داخلش كردم چشماشو بست. بعد دو تا انگشتمو كردم تو. حس مي كردم كسش بيشتر خيس شده. تندتند دو انگشتي مي كردم توكسش. و فقط هوا رو از لاي دندوناش داخل مي داد و آه و ناله مي كرد. اين صدا شهوتم رو صد برابر مي كرد. مي گفت: كس من مال تو. تيكه پارش كن باكيرت. هيچي ازش نزار. دلم مي خواد كيرتو تا ته توكسم حس كنم. دلم مي خواد از درد كيرت بميرم. پاشو ديگه الان آبم مياد. دلم مي خواد وقتي آبم مياد كيرت توكسم باشه. بلند شدم و نشستم بين پاهاش. آروم با كيرم به لبه هاي كسش زدم. با دست كيرمو گرفتم و به كسش مي زدم. چشماش بسته بود و زبونش بيرون مي داد و لباشو ليس مي زد. آه بلندي كشيد. فهميدم ديگه طاقت نداره. تقريبا يادمون رفته بود كجاييم. اصلا نه انگار كسايي هستند كه خوابن. و آروم كيرمو كردم توكسش. ليزِ ليز و خيسِ خيس. تا آخر رفت توكسش. گفت: بزن. تندتند بزن. و من طوري مي زدم كه تمام هيكلش تكون مي خورد. چند باركه مي زدم بعد مكث مي كرد. مي گفت: زودباش ديگه چكارمي كني؟ بكن توش. دراز بكش روم. وزنتو بنداز روم. منم افتادم روش پستونانش رو آورد جلوتر. من مي خوردم و ازكس مي كردمش. چند بار پشت سر هم آه مي كشيد. آه. آه. داد مي زد. و من طوري مي زدم توكسش كه پستوناش از جا كنده مي شد. سرش رو داده بود بالا و من فقط گردنشو رو مي ديدم. مي زدم و مي زدم. داشتم خسته مي شدم. يه كمي روي پهلو جابجاش كردم. اصلا نمي فهميد كجاست. گيج نگاهم مي كرد. چشماش مثل آهو و التماس آميز نگاه مي كرد. دوبار شروع كردم به كردنش. انگشتم مي رسيد ، كردم توكونش. چشماش كامل افتادن روي هم. فقط سفيدي چشماشو مي ديدم. و سرش برگشت. اومدم پستوناش دوباره بخورم سرمو كامل چسبوند به پستوناش. و شروع به لرزيدن كرد. چنان مي لرزيد. داد مي زد: بكن. بكن . بزن. و من رحم نمي كردم. طوري فشار داده بودم توكسش كه بدنش از كمر دولا شده بود. مثل لول كردن قالي. تا يه مرتبه از هم باز شد. شل شد. ارضا شده بود.

10 Comments:

Anonymous Anonymous said...

karet 2roste...age mitoni bezan to khate sekse mamano pesar Ya khahar
zemnan...webloget bekhate filter shodan daemi khanandehasho az dast mide...khode man bade nim saat to google gashtan peydash kardam...

Jul 6, 2007, 1:08:00 PM  
Blogger سكس با مامان جونم said...

سلام خ
يلي با حال بود داستانت

Jul 17, 2007, 1:28:00 AM  
Blogger سكس با مامان جونم said...

salam khobi khoshhalam ke bazam minvisi.

Jul 17, 2007, 1:32:00 AM  
Blogger Unknown said...

دستت درست دادا
ايول داستان توپي بود
من كه خيلي خوشم اومد
عالي بود
ادامه بده دادا

Jul 20, 2007, 1:55:00 AM  
Anonymous Anonymous said...

سلام نكنه بازم تعطيلش كردي

Jul 29, 2007, 8:53:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

کجاي تو دادش چرا ادامه
نمي دي دادش

Sep 2, 2007, 12:15:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

عالیه
بیشتر و زورتر بنویس

Sep 4, 2007, 5:43:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

shomaha hich vaght be mordan vo gheyamat fek kardin ???? !!!!!

nemidonam shayad in chiza lezat dashte bashe vali be azabe sangini ke baraton dar nazar geretfan nemiarze

tobe konid va be samte khoda bar gardin

enshalalah ke khoda gonahane hameye ma ro bebakhshe

Sep 17, 2007, 2:25:00 PM  
Anonymous Anonymous said...

man ba in comment ghabli moafegham
hala ke baa hat moafegham biya emshab bokonamet.
to be fekr khodet bash ba baghiye kari nadashte bash.8----- 0

Oct 29, 2007, 9:59:00 PM  
Anonymous omid said...

jalbe bod edameh bedeh

Oct 25, 2009, 11:16:00 AM  

Post a Comment

<< Home